سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
بی قرار
اینجا جایی است برای دلتنگی هایم بیقراری های عاشقانه ،دلنوشته های فراق و واگویه های غریبی اینجا جایی است که شاید میهمان بغض ها و گریه هایم باشد شاید محملی برای اشک هایی باشد که از جنس نیاز است در هر حال می نویسم شاید حرفهایم را که با بغض گلویم واشک های دلتنگی همراه است "او"بشنود شاید،شاید او که اشک را افرید تا سرزمین فراق آتش نگیرد
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 34
کل بازدید : 812821
کل یادداشتها ها : 52
خبر مایه

موسیقی


اگر این چند روز اخبار رو مرور کرده باشید خبر شهادت خلبان شهید لشکری رو شنیدید.

وقتی که زندگی این بزرگوار از لحظه های قبل از اسارت تا زمان شهادت رو نگاه می کردم تنها چیزی که به ذهنم اومد همین ایه مبارک بود:
"ان الذین قالو ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه"
"کسانی که خدا را فریاد می زنند و در این راه استقامت می کنند خدا ملائکه خویش را بر انان نازل می کند"

کسی که در راه خدا هجده سال از عمرش رو در گوشه زندانهای دشمن در مقابل همه سختی ها وشکنجه ها استقامت می کند.
بار ها وبارها از او درخواست توهین به امام وانقلاب رو می کنند اما تنها جوابی که از او می شنوند الله اکبر وخمینی رهبر بوده است.
از طرف دیگر شخص صدام حسین به او پیشنهاد های مدیریت کلان در عراق رو میده اما جواب لشکری منفی بوده است.
پیشگامی لشگری در تحمل رنج سنگین اسارت، درس آزادگی است و این جهاد در راه خدا رو نمی توان در قالب عبارت ولفظ توصیف کرد


اما دوستان عزیز هدفم از این مطلب این است که ما چه قدردر راه خدا هستیم وآیا در این راه می تونیم استقامت داشته باشیم ؟
 در همه میادین،مبارزه با گناه ،ارتباط با خدا، مبارزه با نفس ،مبارزه با گمراهیها؛

این عزیز شهید در خاطراتش چنین می نویسد:

در تنهایی اسارت به قدرت لایزال خداوند بیشتر ایمان آوردم
در تنهایی سلول زندان امنیتی عراق که ابعادش حدود 180 در 260 سانتی‌متر بود، احساس می‏کردم پادشاهی هستم که در قصری زندگی می‏کند اما تنها؛ هرگز نمی‌دانستم که 10 سال از عمرم را در انزوا خواهم گذراند.
اما چه خوب؛ در تنهایی است که آدم می‏تواند فکر کند؛ در تنهایی است که آدم می‏تواند اندیشه‏اش را به پرواز درآورد
 و در تنهایی است که آدم می‏تواند با خدای خویش راز و نیاز کند و از او نیرو بگیرد.
شاید در این 10 سال بود که من خدا را بهتر شناختم و به قدرت لایزالش بیشتر ایمان آوردم؛ شاید در این 10 سال بود که تابش هر نور امیدی را در قلبم تفسیر می‏کردم و حرکت هر جنبنده‏ای را به فال نیک می‏گرفتم
؛ شاید در این 10 سال بود که ایمان آوردم خدا خالق زیبایی است و هرگز زشتی را او نیافریده است؛
 شاید در این 10 سال بود که من به مفهوم این کلام پی‌بردم «چشم‌ها را باید شست، جور دیگر باید دید»
 و چه شب‌ها که در سلول تنهایی‌ام، که به قصر پادشاهی تنها می‏مانست، چشم‌هایم را شست و شو دادم تا زیبایی‌های بیش‌تری را ببینم


آری، چشم‌ها را باید شست، جور دیگر باید دید






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ